The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

چیز خاصی نیست، یک عمر است که حرف میزنیم و حرف میزنیم. یک گوشه ای میگیریم، دنج و راحت و باز هم حرف میزنیم، هی بحرف زدن ادامه میدهیم تا آخرش بمیریم. چند نفس داریم که هر روز بانحطاط نزدیک ترمان میکند، حیف است که درشان فقط هوا باشد و بی صوت، حیف نیست؟

آخرین مطالب

پیرتر

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۳ ب.ظ

براساس شعری از رسول سوری

 


از وقت نبودنت کمی پیرترم

با حرف و کلام خویش درگیرترم

انقدر نوشتم و نیامد مفهوم

مجبور بکار با غلطگیر ترم

این شعر حروف قافیه کم دارد

با بدعت صد ردیف تزویر ترم

یک شعر بخاطر تو "این شعر" شده است

من عاشق سادگی تغییرترم

آواز رسیدن سحر در ذهنت

من بانگ بجا مانده ی شبگیر ترم

هر ثانیه ام در نفست باقی ماند

بی وقت شدن، با تو کمی دیرترم

با تو ته انحطاط، اعدام نبود

امروز ببین شقیقه، تک تیر ترم

امروز که شهر یک قفس میشودم

امروز که شعر بی تو زنجیرترم

یک شکل بدون معنی و مبهم بود

آواز غمین بی تو تصویر ترم

یک نقش نهایی از غروبی خاکی

یک درد ابد که از عطش سیرترم

یک مرد که بی شمار کم آورده است

یک الکلیم که با تو تقطیرترم

پیوسته در اندیشه که دنیا با ماست

"من مطمئن از حکمت تقدیر ترم"

آغوش زمین برای ما باز نشد

ما، ما نشدیم و من بتقصیر ترم

آهن بمیانمان، من و تو دیوار

همراه براده ای که اکسیر ترم

اما نشد این سد مخوفان ویران

این آب زمین ریخت، نفس گیر ترم

آخر نشد این شعر کمی باز شود

انگار که شایسته ی تعزیر ترم

مجتاز چو شاهی که سقوطش حتمی ست

یک زخم زده، لایق شمشیر ترم

سیگار شدم، کشیده در تاریکی

ماتیک بروی پنبه تکثیر ترم

با من نرسید تا طلوع این خورشید

با من نرسد کمان که من تیر ترم

وقتی که تمام شد، من و شعرم دود

از وقت نبودنت کمی پیرترم

 

 

13 خرداد 1394

تهران

  • م. مجتاز

نظرات  (۳)

مجبور به کار با غلط‌گیر ترم!
هنجارگریزی‌های بجا.
بس خوب بود. 
پاسخ:
تشکر و خواهش!
تو بیت دوم میبست شعر رو خوب میشد. چرا نمیدونم انقدر ادامه ش داده رسول. حالا بد هم نیست ها. واقعا خوبه. نسبت به زمان شروع و اینا واقعا شروع خیلی خوبیه. جدا از اون هم بامزه ست. نازه. ولی یکم زیاد گفته بود
پاسخ:
اصلا شعر رسول همون دو بیت بود. ولی خب نه وزن داشت نه قافیه درست و حسابی!
الآن تازه "بر اساس" رو خوندم! خب اگه خودت گفتی که مرد مومن! تو که تجربه ت بالاتره چرا انقد گفتی؟
پاسخ:
دلم نمیومد ولش کنم! تا حالا به این سندرم دچار نشدی که دوست داری ادامه بدی چیزیو؟! بعدم مؤمن من کلاسیک کارم که گیر میدی؟! یه دونه گفتم برای خاطر خدا، نکوبش!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی