The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

چیز خاصی نیست، یک عمر است که حرف میزنیم و حرف میزنیم. یک گوشه ای میگیریم، دنج و راحت و باز هم حرف میزنیم، هی بحرف زدن ادامه میدهیم تا آخرش بمیریم. چند نفس داریم که هر روز بانحطاط نزدیک ترمان میکند، حیف است که درشان فقط هوا باشد و بی صوت، حیف نیست؟

آخرین مطالب

سیمای دانشجوی امروز

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ب.ظ

بررسی نگاه دو فیلم دربند و قاعده تصادف به جامعه دانشجویی


فیلمهایی که به جوانان یا به صورت کلی به دانشجویان میپردازند، بخش بسیار اندکی از سینمای ایران را تشکیل میدهند. درحالی که نسلهای پیشین در حال خروج از صنعت فیلمسازی هستند، جوانان کم کم جای آنان را پر میکنند و خودشان را به محک میکشند. اما وقتی کسانی از نسل پیشین درباره نسل جدید فیلم تولید میکنند، حاصل کار چه خواهد بود؟ نگاهی دقیق و موشکافانه به مشکلات و زندگی جوانان، یا مضحکه ای از واقعیتهای محتوم سازندگان؟ 

دربند به کارگردانی و نویسندگی پرویز شهبازی و بازی نازنین بیات و پگاه آهنگرانی، فیلم خوبی است. خوش ساخت است. فیلم برداری و آهنگ سازی اش، صحنه هایش، حتی داستانش روایت خوبی را به وجود آورده اند. اما یک ایراد عظیم به ساختار این فیلم وارد است. این فیلم واقعی نیست. نگاهی که از جوانان بروز میدهد، جوانانی که بی بند و باری پیشه میکنند، به زندگی هم بی اهمیت هستند و تفریحاتشان را به مرام و رفاقت ترجیح میدهند بسیار اشتباه است. هرگز اظهار نمیکنم که چنین افرادی پیدا نمیشوند. ولی اینکه مثلاً در کل دربند، تنها یک نفر به فکر دوست خود است، آنهم قهرمان داستان است که دختری شهرستانی است و داستان این را مهم ترین دلیل میداند. یعنی جوانان تهرانی به دیگران اهمیتی نمیدهند. شاید این از بعضی جهات درست باشد اما امکان ندارد دوست چند ساله یک جوان معمولی امروزی به زندان بیوفتد و فرد حاضر نشود برایش قدمی بردارد چون میخواهد به سینما برود با دوستانش. و مشکل اصلی این است که این بخش تمام داستان را پر کرده اند، درحالی که اکثراً حتی مرفه هم نیستند. این نگاه منطقی و حاصل فکر نیست، حاصل یک تأمل چند ساعته در وضعیت امروز جوانان با نمونه های دم دستی قشر خودشان بوده که این حقیقت را برای خود و داستانشان تعریف کرده اند و آنرا با تمام قوا به خورد ما میدهند. که دوستی و همراهی در نسل جدید جوانان تهرانی وجود ندارد.

قاعده تصادف به کارگردانی و نویسندگی بهنام بهزادی و بازی اشکان خطیبی و امیر جعفری، فیلم خوبی است. تمام اجزا دست در دست هم داده اند، از طراحی صحنه تا بازیگری، که با تجربه ای شگفت انگیز از زندگی جوانان امروزی روبرو شویم. ما این داستان را میپذیریم. ما درک میکنیم که آدمها برای هم ارزش قائلند. ما میفهمیم که نسل جدید جوانان ایرانی و تهرانی، به هم فکر میکنند، با هم حرف میزنند، وقتی کاری را با هم انجام میدهند با همدیگر هم به سرانجام میرسانند. تصویری نسبتاً دقیق از نگاهی که به همدیگر دارند و مهم تر، هدفمند هستند، انگیزه دارند، لاابالی و هوچیگر و علاف نیستند و برای زندگی و زنده بودن خود ارزش قائلند. همه چیزهایی که در فیلم دربند وجود ندارد. 

جوانان فیلم دربند درگیر یک دکور توخالی از نسل جدید شده اند. جلوه ای از آدمهایی بیکار و علاف و سرگردان درون خود. جوانان فیلم قاعده تصادف برعکس شده اند. یک وجود شفاف و درست از کسانی که فکر میکنند، تلاش میکنند و نتیجه میگیرند. و وقتی متوجه میشوند دوستشان ممکن است نتواند همراهشان راهی اجرایی در اروپا شود، بی خیال رفتن میشوند. چون برای دوستی ها، برای آدمها و برای نظر همدیگر بیش از هرچیز ارزش قائلند.

فیلمسازی امروز ایران خوشبختانه و به آرامی، در حال سپرده شدن به جوانان است. نگاهی درست که به نسل خودشان دارند، برعکس نگاه های تحریف شده دیگران، ارزش تماشا دارند، ارزش فکر کردن. و این تمام چیزی است که از سینما انتظار میرود.


  • م. مجتاز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی