The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

چیز خاصی نیست، یک عمر است که حرف میزنیم و حرف میزنیم. یک گوشه ای میگیریم، دنج و راحت و باز هم حرف میزنیم، هی بحرف زدن ادامه میدهیم تا آخرش بمیریم. چند نفس داریم که هر روز بانحطاط نزدیک ترمان میکند، حیف است که درشان فقط هوا باشد و بی صوت، حیف نیست؟

آخرین مطالب

تولیدات ملی یا من باب تأمل جمعی در حقوق انسانی

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۲۷ ب.ظ
The Empire of NewVericka - تولیدات ملی یا من باب تأمل جمعی در حقوق انسانی
***رویایی از منابع حذف شد.

*** هفت پیکر از منابع حذف شد.

در صحبت استاد امامی بودم، فرمودند: ما این منابع را داده ایم که استادها و کلا کسانی که در این مشغله المپیاد هستند، برخورد داشته باشند با همه جور و همه چیز، اعم از نادرپور و بلعمی. بماند که چقدر بد و بیراه در دل نثار استاد کردم که آقا، یکی مثلا سیاوش گودرزی است در این شغل، پدر همه شان را در آورده، یکی منم، یکی دانش آموز بدبخت فلک زده است که باید این همه متن را بخواند، ظرف شصت روز. انصاف بده برادر!

این تولید ملی که رفته روی اعصاب، منابع المپیاد ادبی است. در بحث حجم، همین یک بند کافی بود بنظرم. خیلی زیادند! اما در بحث کلی این کنش نویدبخش، بگویم که کلیت منابع بد نیست، خیلی گریخته از هم انتخاب شده اند، و منسجم نیستند در مفهوم، و بعضاً بسیار سنگین هستند. خاقانی و هفت پیکرش گویا آزار دهنده میباشند، ما که ندیدیم!

بگویم که هیچ کدام از منابع را، جز بلعمی که دورانی خوانده شده توسط بنده، نه بتمامی اما، و نادرپور که، هه هه، پدر صاحب بچه را هم در آورده ام این تابستان!، نخوانده ام. البته حافظ گذری خوانده شده، ولی تخصصی نه. کلا در بحث تخصصی، کار سختی در پیش داریم، چه شرکت کننده، چه مشوق شرکت کننده!

برای منابع معاصر، چند پیشنهاد دارم. اول اینکه در ترازوی نقد، برای نادرپور و بهبهانی کتاب زده(بگمانم)، مجموعه مقالات، می شود خوانده شوند. دوم، شعر زمان مای فیض شریفی، برای هر سه شاعر توصیه اکید میشود. متأسفانه دسترسی به امثال طلا در مس کار سخت و حتی بیهوده ایست، چه خواندنش وقت عظیمی میبرد و این همه وقت در دسترس نیست، ولی بهترین منابع همین ها هستند. کتاب فیض شریفی، خلاصه ای از همه اینها را در خود جای داده است. هیچ کدام از شاعران معاصر، تحلیل شعر ندارند، نه مثل نیما یا اخوان، و این ظلم خواهد بود که سوال از معنی بدهند، چون برداشت پذیر هستند، ولی گریختگی معنایی امثال شفیعی و اخوان را اینجا نداریم و خیلی واضح تر هستند خوش بختانه حمیدی و بهبهانی و نادرپور.

کلا هنوز هم ناراضی هستم از حجم منابع. بدانید و آگاه باشید! و راستش با وجود اینکه از حجم منابع کم شد، از حذف شدن رویایی ناراضی ام. بنظرم خوب می بود که با این شاعر هم برخورد داشته باشند آیندگان ادبی این مملکت. دلم سوخت. با وجودی که دل خوشی ازش ندارم اینرا میگویم. دلم میخواست بچه ها با جریانات بد هم سر و کار داشته باشند.

پ.ن: وقتی توی بی آر تی های انقلاب وایسادم، اتوبوس که با سرعت رد میشه جلو وایسه، چون من طبق معمول توی جای اولین اتوبوس واینمیستم که خلوت باشه اتوبوس، دلم میخواد پای راستم رو بیارم بالا، تا بخوره به اتوبوس و خورد بشه، بپکه، منهدم بشه. بعد برم دکتر، یکی یکی استخون هام رو جایگزین کنه، عضله بذاره، پله پله روش کار کنیم و یه پای نو در بیارم. واقعا دلم یه همچو چیزی رو میخواد، حیف که اگه این اتفاق بیوفته، پام قطع میشه بجای ویران شدن...

پ.پ.ن: من بی عرضه تر و شکننده تر از کمیته امسال ندیده ام و نخواهم دید! حذف دو منبع؟! اصلا چرا از اول نوشتیدشان آخر عزیزانم؟! پاره سنگ کجا افتاده؟!



سه برگ یک دفترنفراتکبودی کدرنوشته بر بادناتمامآبهای سرد، آسفالت خیسچهار
  • م. مجتاز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی