The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

چیز خاصی نیست، یک عمر است که حرف میزنیم و حرف میزنیم. یک گوشه ای میگیریم، دنج و راحت و باز هم حرف میزنیم، هی بحرف زدن ادامه میدهیم تا آخرش بمیریم. چند نفس داریم که هر روز بانحطاط نزدیک ترمان میکند، حیف است که درشان فقط هوا باشد و بی صوت، حیف نیست؟

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما» ثبت شده است

۰۳
اسفند
۹۳
The Empire of NewVericka - خوب، بد، نو

جستاری در مدح و ذم بخش نگاه نو 33 امین جشنواره فیلم فجر

 

جشنواره فجر، سنتی نه چندان نو پا و زیباست که در دهه فجر برگزار میشود و تبدیل شده است به تنها راهی که فیلم سازان ایرانی برای ارائه و فهم بازخورد فیلمهای خود دارند. این جشنواره همیشه مکانی برای هنرنمایی بزرگان صنعت سینما بوده است اما بحث ما، بحث این بزرگان نیست. بحث ما این بار، بخش دیگر و کمتر دیده شده جشنواره فجر است. بخش نگاه نو، جایی که فیلمسازان ایرانی تازه کار در صنعت سینما، فیلمهایشان را بنمایش می گذارند. جایی که کفه ترازو مخاطب، فیلم هایشان را برای اولین بار در پرده نقره ای محک میزند.

این جانب، موفق به دیدن چند فیلم نگاه نو این جشنواره نشده است. یکی ناهید بود که بدلیل تداخلی در برنامه، قادر به دیدن آن نشدم. دیگری، فیلم در دنیای تو ساعت چند است، فیلم تحسین شده صفی یزدانیان بود. فیلم دیگر، بدون مرز امیر حسین عسگری بود که موفق به دریافت تندیس بلورین جایزه ویژه هیئت داوران گشت. فیلم ماهی سیاه کوچولو نیز متأسفانه مشاهده نشد. این جستار، صحبت باقی فیلمهای مشاهده شده در بخش نگاه نو 33 امین جشنواره فیلم فجر است.

در ابتدا، اینکه عموم فیلمهای اکران شده، متأسفانه حرف جدیدی برای گفتن ندارند و تمام قوایشان در یک یا دو نقطه مثبت خلاصه میشود، مثل بازی خوب بازیگر، فیلم برداری خوب، فیلم نامه خوب، دیالوگ پردازی قوی، این چنین مسائل. و صد البته که این برای عموم فیلم هاست.

برنده تندیس بهترین کارگردانی و بهترین فیلم نگاه نو، فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت برای مثال، یک فیلم کامل است. ایده ای بدیع و عجیب که به زیبایی هر چه تمام پرداخته شده، تدوین بی عیب و نقص، فیلم برداری قدرتمند، کارگردانی خوب در ساخت صحنه ها، اجرای تأثیر گذار بازیگران و صدا گذاری و موسیقی متن زیبای کارن همایونفر بهره مند است. محتوای فیلم نیز، مثل همیشه نیست. تکراری و دمده نیست، حرف جدیدی در سینماست، داستان یک آگهی در روزنامه که به اتفاق زیادی منجر میشود و حواشی آن اتفاقات و همچنین داستان آدمهایی که درگیر این واقعه در روز چهارشنبه 19 اردیبهشت میشوند و ریشه های آنها، بخوبی در یک ساخت تمیز و دلنشین بکار گرفته شده اند و اگر پایان بندی فیلم کمی بهتر میبود، شاید حتی لایق سیمرغی بلورین نیز میشد.

اما همه فیلم ها انقدر خوب نبودند. مثلا فیلم آزادی مشروط، که از ایده خود نهایت استفاده را برده بود اما دیالوگهای بد و بازیهای بی اهمیت و ضعفهای فیلمنامه، قدرتهای نسبتاً خوب تکنیکی کارگردان اثر، حسین مهکام، را پوشانیده بود. صد البته که این تمام ضعف های فیلم نیست، ولی اساس مشکلات بنظر همینها می رسد.

یا فیلم دو سهیلا گلستانی، ملقمه ای بی فایده از آشوب و بی نظمی ساختاری، بدون داستان واحد و فیلمنامه بی هدف که برای نشان دادن جریان، روایت داستانی را فدا کرده بود و گرچه از برداشتهای خوبی قوت میگرفت، اما از بیهودگی در طول خود رنج میبرد. انگار فیلم مستأصل باشد، نداند که چه میخواهد و مشکل اکثراً بگردن فیلمنامه نویس است که در این بخش، خود خانم گلستانی است و بخشی به گردن فیلم برداری پر لغزش فیلم که صحنه های آهسته را به کابوس بیننده بدل میکند.

احتمالا بدلیل اینکه فیلمسازان نگاه نو بنسبت آماتور محسوب میشوند، استفاده از موسیقی متن بشدت ضعیف است. بطوری که اکثریت فیلمها، از موسیقی متن خاص و قابل ذکری استفاده نمیکنند و بعضاً از افکت صوتی نیز. اما خب، نمونه های خوب هم یافت میشوند، مثل کلیت نگاه نو، اینجا هم قضیه خوب و بد است. گرچه بدلیل عدم تخصص نگارنده، از صحبت بیش از حد در این مبحث پرهیز میشود.

از فیلمهای دیگر نگاه نو، فیلم احتمال بارش اسیدی، از بهتاش صناعی ها، یکی از بهترین تجربه های سینمایی محسوب میشود. فیلم بی نقص نیست، ولی قدرت شگفت انگیز زندگی و گذر را به ما نشان میدهد و روایت یک جویش را برای ما تصویر میکند که در انتها به نتیجه جالبی میرسد و بیاد انسانها میاورد که مهم تر از هدف، مسیر است. مسیر را گم نکنیم. صد البته که در نشان دادن این منظور، فیلم برداری محمد رضا جهانپناه نقش اساسی دارد که با کادر بندی های بی حرکت و آرام خود، و در مواقع نیاز پر التهاب، جریان داستان را به چشم بیننده هدایت میکند.

از فیلمهای پر سر و صدای این جشنواره، بواسطه کارگردانی راما قویدل برای اولین بار در سینما و حضور علی مصفا و حمید فرخ نژاد، چاقی! بود. فیلمی گیرا که توانست تمام حرف خود را در روایتی نه چندان قوی، ولی با ملاحظه و دقت بگنجاند. فیلم در مبحث فیلمنامه، تنها از ضعف نگاه سطحی و نه چندان پیچیده به روابط انسانها رنج میبرد و کلیت فیلم، مشکل خاصی نداشت. و ارتباط مسئله حاشیه با اصل بشدت زیبا پیاده شده بود و با یک صداگذاری بی نظیر همراه شده بود تا تجربه ای جدید را بمخاطب القا کند که بنظر موفق آمد.

فیلم جامه دران، از حمیدرضا قطبی، فیلمی بسیار عجیب بود. فیلم از هر لحاظ، هیچ چیز برای ارائه ندارد. فیلم نامه، گره خوبی دارد، اما گره برای بیننده نسبتاً عاقل، حدود نیم ساعت زودتر باز میشود و در کمترین وضعیت، یک ربع فیلم اضافه است. بخصوص نظریه ای که در فیلم مطرح میشود و بر ضدش حرفی نمیزند، باعث آزار مخاطب است و دید بسیار سطحی به وقایع و نبود شخصیت، از دیگر ضعف های آن است. گرچه فیلم از چند بازی خوب، بخصوص از بازی عالی باران کوثری بهره مند است، ولی در کل، فیلم خوبی نیست. کاری به دیپلم افتخار بهترین فیلم نامه اقتباسی اش هم نداریم.

و اما انیمیشن شاهزاده روم، ساخته هادی محمدیان. ضعف کلی انیمیشن های ایرانی، در جاهل پنداشتن مخاطب است. متأسفانه فرض اصلی هر کارگردان انیمیشنی، این است که فیلم نامه باید کودکانه باشد، حتی اقتباس تاریخی مذهبی. فیلم از لحاظ تکنولوژی و تکنیک، بسیار قدرتمند است. اما ضعف طراحی در طول کل انیمیشن بسیار آزار دهنده است و نمیتوان بخاطر زیبایی افکت ها و تکنولوژی، از بد بودن طراحی های محیطی و شخصیتی کار گذشت. موسیقی آریا عظیمی نژاد البته از نقاط قوت بسیار خوب فیلم است.

و این جستاری بود بر بخش نگاه نو 33 امین جشنواره فیلم فجر. جشنواره ای که خوب و بد، گذشت و این فیلمها را بیادگار گذاشت. سعی شد از داستان های فیلمها سخنی بمیان نیاید تا تجربه دیدن ایشان لوث نگردد. و این تلاشی بود برای نگاهی کوتاه بر اکثریت فیلمهای کارگردانهای تازه کار سینما.


,

سه برگ یک دفترنفراتکبودی کدرنوشته بر بادناتمامآبهای سرد، آسفالت خیسچهار
  • م. مجتاز