The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

چیز خاصی نیست، یک عمر است که حرف میزنیم و حرف میزنیم. یک گوشه ای میگیریم، دنج و راحت و باز هم حرف میزنیم، هی بحرف زدن ادامه میدهیم تا آخرش بمیریم. چند نفس داریم که هر روز بانحطاط نزدیک ترمان میکند، حیف است که درشان فقط هوا باشد و بی صوت، حیف نیست؟

آخرین مطالب

قصه هام

سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۹ ب.ظ
The Empire of NewVericka - قصه هام

به علیرضا نادری

 

از میان روزها

می پرم

شنبه، جمعه، پنج شنبه، روز بعد

دو، یک، چهار شنبه، جمعه رفت

روزهام می دوند و می پرند و می روند

و من تمام راه را می روم

که باز کم نیاورم ازین گذار بی صدا

 

قصه هام، خسته می کند مسافرین جاده را

و جاده ها

تاب می خورند و همصدا نمی شوند

و این چنین که می نمایدم زمین

قرار نیست بهتر از گذار تلخ روزها نصیب من شود

 

تمام راه ها پیاده طی شوند

با دو پا، کوله ای و جاده ای و دستهای ساده ای برای لمس

جاده ام ولی درون ایده هاش گم شده

جاده ام نه چاله خیز بوده است

نه بی گدار مانده است

جاده ام در عمق آسمان سرد نیمه شب

درون ماه رانده است

و خوانده است این مسیر بی نشان مرا به رفتنی

مرا به بال، مرا به شوق انتهای خود سپرده است

و تلخ کامی ام گشوده است در برم دری

به سوی زنده ماندنم درین سراب بی بدیل

 

تمام راه ها سواره طی شوند

تمام جاده ها خرابه پی شدند

و من در انحطاط این کویر مانده ام

در اشتعال این حریق

که می رسد ز جای دور بانگ های مردمی

که فهمشان ز من، ز آسمان من، ز بیکران من

ز هیچ من، تهی تر است

که من غروب خسته ای به سالها سپرده سر

و دادهای خفته ای درون خاک

مضمحل شده در امتداد قرنها،

                                    بی سپر

 

ای تو رهنورد قصه های دوردست

قصه های من شنیده ای؟

قصه های سالهای بی کسیم را شنیده ای؟

دیده ای م؟ بوی کرده ای م؟

تن صدام را چشیده ای؟

خدای زنده ام درون پیکری به خاک رفتنی

پا به پای من مسیر رفته ای؟

به من رسیده ای؟

سوالهای خود ز من نپرس

جواب من نداده آسمان هنوز

 

از میان روزهام می پرم

سه شنبه ها، سه شنبه ها، سه شنبه ها

روزهای زندگیم، روزهای تو

روزهای ماندنی به سان ردپای تو

            روی برف

می دوم به پای تو

تویی که تا هنوز

نه دیدمت

نه راه بستمت

نه که صدات را شنیده ام

نه که هوات را چشیده ام

نه عطر تو غبار زندگیم را گرفته است

تویی که شاعران پیشتر نوشته اند

بیت ها و صفحه ها و دفتران به نام تو

و من هنوز مانده ام به پای در

به انتظار تو

تویی که ناشود فرا روی

از ضمیر دومین شخصها

و کس شوی برای من

برای دردهای آشنای من

برای لابه های من

که می نوشتم از نبود تو

برای لایه های من

که می سرودم از وجود تو

برای تکه های من

برای لابه های لابه لای لایه های من

برای من

منی که حرفهام قصه های بی کسی است

قصه های دلخوشی آمدن

برای خود، برای هیچ کس

که هیچ کس ندیده زندگیم را

تو را

مرا

تکه تکه پاره پوره مانده های کاغذیم

و نقش های مانده روی سنگ فرش

و جای پای مانده بر جنازه ای که تکه هاش

قله های دوردست بسته لب

و خون برجهیده از رگان پاره اش

آبرنگ آسمان سرد نیمه شب

 

از میان روزهام می پرم

شنبه، جمعه، پنج شنبه، یک، دو، چار

ولی سه شنبه هام بی گذر، بی گذار

سه شنبه هام بی نشان

کجاست پایتخت این جهان؟

درین سه شنبه های عقده ای

ساعتم به انجماد می رود

و قامتم به انهدام می کشد

و تکه پاره های این جهان ناقصم

که در میان خواب های من بنا شده

طرح بر سرم فرو شکستن اتخّاذ می کند

 

ای تو رهنورد قصه های دوردست

پای در رکاب کن

از کنار من برو

که رفتنت نگردد آرزوی من

و جاده پا نمالدت

و این چنین نریزد آبروی من

از جنازه ام گذر کن این چنین

که قصه هام خسته می کند مسافرین جاده را

و رنگهای جعبه ی مداد رنگی ام

سیاه می کند قواعد جهان

و سخت می کند نگاه ساده را

بپیچ و راه را عوض بکن

که در عروج لحظه های بی کسیم می روم ز یاد

و قصه هام حفر کرده اند هزار چاه

که خسته اند، مرده اند، می روند سوی باد

تمام خاطرات می روند، رفته اند

حرف را عوض کنیم باز

قصه هام خسته اند

 

م. مجتاز

22 / 7 / 1393

روزهای سخت عادت کردن به خود وجودیم

تهران



سه برگ یک دفترنفراتکبودی کدرنوشته بر بادناتمامآبهای سرد، آسفالت خیسچهار
  • م. مجتاز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی