The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

The Empire of Newverica

در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است

چیز خاصی نیست، یک عمر است که حرف میزنیم و حرف میزنیم. یک گوشه ای میگیریم، دنج و راحت و باز هم حرف میزنیم، هی بحرف زدن ادامه میدهیم تا آخرش بمیریم. چند نفس داریم که هر روز بانحطاط نزدیک ترمان میکند، حیف است که درشان فقط هوا باشد و بی صوت، حیف نیست؟

آخرین مطالب

تا اعدام

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۷ ق.ظ
The Empire of NewVericka - تا اعدام
آتش شومینه خاکستر

بر نمی خیزد ز بام خانه ها دودی...

کسی شعر هامو یادشه؟ حتی یکی دو تاشو؟ کسی شعر هامو سیو کرده تو کامپیوترش که ده سال دیگه یه نگاه بهش بندازه و یاد و خاطره من براش زنده بشه؟ کسی منو یادشه ده سال دیگه؟

یادمه. آدم کذایی که بودم، آدم کذایی که شدم، آدم کذایی که هستم. حوصله ام به هیچ چیز قد نمیده. عناصر موفقیت و همیشه سر حال آورم هم جواب نمیده. فقط گهگداری سرمو گرم چیزا می کنم. همین. سرگرم میشم و فرو می رم به حال کذا.

خواستم بگم یادمه. نخواستم بذارم فردا پس فردا بگم که کنکور دادیم و همه چیز تموم شده. خواستم الآن بگم که یادمه و یادتونه منو؟ مجتبی هنوز زنده است. نه به معنی که پست میده، یعنی هنوز یه شخصیت حقیقی و حقوقی به این نام وجود داره، دارای مایملک، تسخیرات و تفکراتی هم هست. و خیلی وقته دایره کوچیک دور و بریهاشو ندیده. دیده؟ نه دیدم. نیما رو نمایشگاه دیدم، به انضمام فره و بعضی دیگه. بهدادم دیدم ولی بهداد منو ندید. منوصو سر اون جلسه ادبیه دیدم که منو ندید، فقط چند تار مویی که ریشمو تشکیل میده دید(!!) و فکر کنم همین. دیدار ها در حد تصادفی تو خیابون برخوردن بوده که به شکل عجیبی چند بار برام رخ داد امسال. مثلا مینو(ییان) رو دیدم جا تون خالی، که میدونم شما ندیدینش به این زودی.

حیف نیست؟ حیف نیست سراغمو نمی گیرین؟ انصافا حیف نیست؟ میدونی چقدر به فکرتم رفیق؟! می دونی؟!

برای روحیه متمسخر(!!!) منوص، برای بلندیت نظر مختار، برای بحث پذیری هنری، برای تیکه های کیامهر، برای حضور مفید (بازی بدون توپ!) ضری، برای معصومیت خفقان آور کیارش(ن)، برای شیهه-خنده های بف(_)، برای جزئیات فراموش شده آیتی، برای وجود بی ضرر جاوید، برای اندک برخورد های دیگر، دلم تنگ شده.

بگذریم که کارم گذشتنه. تا اعدام چیزی نمونده. امیدوارم که پس از فرود آمدن گیوتن بر گرادن مبارک، هنوز انسان باشید. من نیز.

پ.ن: دیگه کنکور دارم و درس می خونم و ممنوع الکامپیوترم پذیرفته نیست! عین بچه ی آدم میاین اینجا نظر میدین!

با بچه های خودمونم، خواننده های دیگه تعجب نکنن!

سه برگ یک دفترنفراتکبودی کدرنوشته بر بادناتمامآبهای سرد، آسفالت خیسچهار
  • م. مجتاز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی